اوردا بیر یول وار اوزاقلاردا...او یول بیزیم یولوموزدور...دونمسکده وارماساقدا...او یول بیزیم یولوموزدور...اولو اوندر ائلچی بی
 
بلاقا گؤره
اوردا بير يول وار اوزاقلاردا، او يول بيزيم يولوموز
دونمسكده وارماساقدا، او يول بيزيم يولوموز
......
دوشونجه لرينيزي منيمله پايلاشماقدان غورور دويورام
bizimyol1324@gmail.com
بؤلوم لر
سورغو
  • سيزجه ميللي چاليشانلار هانگي آديلا اوزلرين ميلتيميزه تانيتماليديلار؟
سایغاج
rss feed
بيزيم يول
آزربايجان وطن كلمه سينه حسرتده قالان آنا وطندير..
آنا یارپاق       ایلگی      

انحلال جمهوري هخامنشي بدست اسكندران آمريكايي و استقلال سرزمين آتروپاتن_بيزيم يول

تكرار تاريخ ،شايد...
333سال قبل از ميلاد (2345سال قبل) سرداري از خطه ي مقدونيه در راستاي انتقام گيري از هخامنشيان و در امتداد افكار جهانگشايي خود، به جغرافيايي كه امروز ايران ناميده مي شود هجوم كرد و نقطه بر حيات سلسله ي كه جهان از ظلم آن به فرياد آمده بود را گذاشت...
سلسله اي كه منبع تغذيه ي آن اموال ملل تحت ستم و تحت حاكميتش بود، سلسله اي كه سربازان و فدايانش از مللي غير فارس بودند، و سرداران فارسي همواره پشت سر اين سربازان بد بخت براي مراقبت از جان و مال و منافعشان سنگر مي گرفتند و از مالياتهاي روز افزون ملل تحت ستم هزينه ي خوش گذرانيها و ثروت اندوزيهاي خود را تامين مي كردند و جان و مال اين ملل غير فارس را همواره مي دوشيدند و خونريزي را از تفريحات خود بحساب مي آوردند خونخواراني كه حتي از ريختن خون برادر و خواهران ، پدر و مادران تنيشان ابايي نداشتند ،برده داري و ظلم بر خلايق از پيشه كاريهاي اين سلسله بحساب مي آمد از جمله مللي كه تحت ستم اين سلسله بودند سرزمين ماد (آتروپاتن) بود كه مليتي تورك و اجداد امروزي آزربايجانيها بودند كه با هجوم اسكندر مقدوني و انحلال سلسله ي هخامنشي توانستند با مدبري و دورانديشي سردار بزرگ ماد و سرزمين آتروپاتن بنام آتروپات هر چند شايد نسبي به استقلال خود برسند ..
مفتخران به تاريخ جسته و گريخته ي هخامنشيان و مدعيان وارثان اين سلسله امروز در آرزوي ايجاد حاكميتي بمانند حاكميت هخامنشيان در جغرافياي ايران هستند جغرافيايي كه بيش از هفتاد درصد آن را مللي غير فارس تشكيل مي دهند و از ابتدايي ترين حقوق انساني من جمله خواندن و نوشتن به زبان مادري بر حذر داشته شده اند، ولي هموطنان ظاهري آنها كه دم از ميهن پرستي مي زنند ملت موجود و تابع ميهنشان را با عينك نژاد پرستي و خود بيني نگاه مي كنند و منبع تغذيه شان منافع و دارايهاي ملل غير فارس بوده است در اصل وارثين كنوني و پيروان و مريدان هخامنشيان و كوروشان ،غير متوجه آنند كه حاكميتي همانند هخامنشي دارند اما آنقدر چشمهايشان بر ديدن حقايق بسته شده كه وجود چنين حكومتي را ملموس نمي كنند،حكومتي كه براي رسيدن به اهداف آپارتايدي خود حتي بر دين مردم اين سرزمين نيز رحم نكرده و با استفاده ي كاملا ابزاري از آن موجبات گستردگي و اكتشاف روز افزون امكانات و دارايها و زبان موروثان هخامنشي را فراهم كرده است كاري كه شايد كوروش و سلسله ي هخامنشي توانايي آنرا نداشته بودند ، چرا بايد اين حاكميت را جدا و متفرق از حكومت هخامنشيان تصور كرد؟ آيا واقعا اين حاكميت ضد هخامنشي است يا ادامه دهندگان راه آنها؟
حكومتي كه فاشيسم نژادي را توانسته با فاشيسم ديني و شيعه نيزمي پيوند دهد و بمانند كوروش بظاهر كبيرشان دست خونين خود را از آستينش دارازتر كرده و درصد بلعيدن كشورها و ملل كوچكتر بدرون ايدوئولوژي خود است و درخت نفاق بين ملل را چگونه با افتخار از خون ملل غير فارس پرورانده است چگونه بمانند جدشان كوروش و ديگر شاهان هخامنشيشان مرگ 20000 انسان سوري براي دستيابي به اهداف جهانخواريش قرباني مي شود ،پا بر روي فرهنگ و تاريخ مللي مي گذارد كه هستيش و نام و زبانش مديون رشادتهاي آنهاست ، زبان مللي را مي برد كه زبان گشودنش حاصل صدقه سري آن ملت بوده است، مگر اين حكومت چه از هخامنش كم دارد؟ انصاف هم چيز خوبيست!!
اما وجود چنين حكومتي شما( وارثان كوروش كه امروز خود را اپوزيسيون مي ناميد و طبق روال هميشه ملل غير فارس جايي در اين جمع ندارند)را راضي نمي كند، چون اشتهاي شما بيشتر از اين حكومت است بلكه خواهان تماما نيستي ملل غير خود باشيد؟ شايد نوكري ملل غير فارس شما را ارضا نكرده است شايدم تحمل نفس كشيدن ملل ديگر را نداريد ، چون تنها بدين دليل بايد باشد كه شما راضي اين حكومت نباشيد ، وگر نه حاكميتي كه شما از بعد از هخامنشيان آرزو مي كرديد كه بمانند آن سلسله بدان افتخار كنيد همين حكومت جمهوري اسلاميست كه تنها اسم ظاهري خود را يدك مي كشد وگر نه باطنش حاكميت هخامنشي نوين است .
اما با وجود شباهات فراوان اين دو حكومت( هخامنشيان و جمهوري اسلامي) كه با در نظر گرفتن شرايط امروزي و سعي در وفق دادن با آن تنها چنين حكومتي مي توانست اهداف و راه كهنه ي اجداد خود (هخامنشيان) را بصورت چهره اي نوين ادامه دهد ، بايد خاطر نشان كرد كه شباهت ديگري نيز در مقايسه ي دو حكومت ديده مي شود كه به مراتب مهمتر و حياتي تر است و آن چگونگي سقوط و انحلال آنست كه با اندك تحليلي كه از شرايط داخلي و خارجي حكومت مي توان كرد نقاطي تا حد زياد بديعي معين مي گردد كه اميدهاي آزادي ملل تحت ستم و غير فارس را چنديدن برابر كرده و نويد آزادي آنها را مژده مي دهند ، جكومت جمهوري اسلامي بمانند اواخر سالهاي حيات هخامنشيان كه حكوت داري جز فضاحت و ستم چيزي آيد ملل نداشت و ماجراجويهايي كه عاقبت به هجوم سردار مقدونيه اي بنام اسكنر منتهي شد جمهوري اسلامي نيز به احتمال فراوان ماجراجويي ها و ستم غير قابل قبولش به حمله ي آمريكا و غرب منتهي خواهد شد كه در سقوط و انحلال نيز تفاوتي با اجداد خود نداشته باشند ، كه اين حمله و هجوم غرب نويد آزادي ملل غير فارس مخصوصا سرزمين و ملت آزربايجان جنوبي را بمانند اجدادشان آتروپاتنها را كه بعد از هجوم اسكندر به استقلال نسبي دست پيدا كردند را ميدهد .
اما نبايد همه چيز را تمام شده دانست با يك نگاه گوشه چشمي بر تحولات منطقه اي سالهاي اخير و بروز، كشورها ي منقلب شده و تغيير حاكميت رخ داده كمي بر ما معين مي گردد كه كشورهاي صاحب قدرت نقش اساسي را در تغيير حاكميت بازي كرده اند و قدم اول براي اين تغييرات يافتن جايگزين مناسب براي حاكمان بوده كه تا مرحله ي اول عمليات رخ نداده باشد هرگز سراغ مراحل ديگر نمي روند كه مصداق آن در كشور سوريه به وضوح قابل نمايان است اما اين دخالت نيروهاي خارجي در همه ي موارد انقلابها و تغييرات حاكميتها ممكن است قابل بيان نباشد زيرا كشورهايي كه ملت آن بتنهايي قدرت تغيير را داشته باشند رنگ دخالتها كمتر مي گردد اما در برخي كشورها كه علاوه بر اعتراضات داخلي و نبود آزادي و مشكلات خارجي حاكميتها كه علاوه بر مشكلات داخلي آن است و مسئله از داخل مرزها فراتر باشد دخالت نيروهاي خارجي پر رنگتر شده و نقشي حياتي را ايفا مي كنند كه جمهوري اسلامي ايران يكي از نمونه هاي اين ممالك است كه علاوه بر مشكلات داخلي و اعتراضات مردم خود مشكلي خارجي بنام انرژي اتمي و دخالت در امور ديگر ممالك از نمونه هاي آن است كه احتمالات دخالت نيروهاي خارجي را افزايش مي دهد كه با شناختي كه از نحوه ي عمل اين نيروها در ذهن است همان طور كه در بالا بدان اشاره شد مرحله اول عملي اين دخالت بين المللي (آمريكا و غرب) يافتن جايگذين براي حاكميت است كه از بوهايي كه به مشام مي رسد در اين راستا بعد از انتخابات رياست جمهوري سال 88كه موجب اعتراضاتي در شهرهاي فارس نشين شد به نظر مي رسد اين جايگذيني و آلترناتيوي بيشتر به جنبش موسوم به سبز نزديكتر ديده مي شود كه اين امر بايد موجب دقت ملل تحت ستم و بخصوص ملت آزربايجان جنوبي باشد كه بتوانيم در معاملات و معادلات منطقه اي نقشهايي را عهده دار شده و قدرت نفوذ و لابي گري خود را افزايش دهيم كه به نظر مي رسد در اين راه شايد كمكها و نفوذ كشورهايي مانند آزربايجان شمالي و شايد در حدي تركيه در معادلات بين المللي مي تواند وزنه را به طرف ملت آزربايجان جنوبي سنگينتر كند كه ايفاي نقش اكراد در نفوذ آمريكا به عراق و دست آوردهاي آن به كردستان عراق امروز قابل تامل خواهد بود ، حتي آزادي ملل تحت ستم از زير سلطه ي ملتي ديگر در طول تاريخ با هجوم و حمله ي خارجي نمومه هاي بسياري را ياد آور تاريخدانان مي تواند بكند كه نمونه ي بالا كه عرض شد ( هجوم اسكندر و انحلال هخامنشيان و آزادي ملت تورك آتروپاتن ) از جمله هاي آن است كه در اين وادي اتفاق افتاده است، و البته نمونه ي بيان شده ي اكراد در عراق كه امروز ادعاي حتي مستقليت نيز كرده اند.
بيزيم يول 91/5/3
 

گؤنده ر 100 درجه کلوب دات کام گؤنده ر
بؤلوم : سياسي
یارپاق لار :
 
   
 
Powerd By : ARZUBLOG.COM Theme Designer : MyTheme.ir
 
یاشاسین آنا دیلیم....یاشاسین آنا وطنیم آزربایجان